آوای طبیعت

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

ای کوه تو به من معنای زندگی دادی ، ای کوه تو به بالهای خسته ام پرواز دادی ، ای کوه تو  مرا نجات دادی  ، به من نفس دادی ، دستهایم را گرفتی ، عاشقی را به من یاد دادی ، به من شوق پرواز دادی ، لبخند به لبانم هدیه دادی ، تو به من همه چیز دادی و اینگونه من صاحب دنیا شدم ... 

از این احساس بیرون نمی آیم ، وقتی در حال صعود تو ام فقط با توام  ، چه جایی بهتر از طبیعت  تو ، عشق را خلاصه میکنم در لحظه های صعودت ...

کاش این فصلهای با تو بودن هیچگاه نمیگذشت ، کاش هیچ برگ سبزی بر زمین نمینشست، نه قفسی بود تا اسیر شود آن پرنده ، نه سرنوشت تلخی بود تا رو کند برگ برنده ...

همیشه دلم میخواهد در یک سکوت عاشقانه ، با آرامش تو را صعود کنم  ، همیشه دلم میخواهد به هیچ چیز جز صعودت  فکر نکنم ، تنها حس کنم گرمای آفتابت را ، بشنوم صدای خش خش برگ و خاک و برف های تو را ...

نه ببینم ابرهای سیاه را ، نه بپوشانم یک دل کبود را ، نه در خواب روم ، نه در فکر گرگها روم !

هر چه به گذشته بازگردم چیزی را به یاد نمی آورم ، هر چه به روزهای با تو بودن فکر کنم همه را مثل خاطره در دلم نگه میدارم ، تا خاطره های صعود های  تو شود سر برگ روزهای زندگی ام تا همیشه به نام تو بنویسم شعر زندگی را ...





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۹
مدیر وبلاگ