* جملات زیبا * « کوهنورد که باشی ... »
کوهنورد که باشی ، زندگی رو ساده می بینی ...
کوهنورد که باشی ، دلت دریا میشه ...
کوهنورد که باشی ، شب صعود خوابت نمی بره ...
کوهنورد که باشی فرقی نمیکنه اهل کجا و کدوم شهر باشی
هر کجا که باشی ، کنار کوهنوردا احساس غربت نمی کنی ...
کوهنورد که باشی ، عشقت آبِ چشمه ی مسیر کوهنوردیته
کوهنورد که باشی وقتی داری به قله میرسی دل تو دلت نیست ...
وقتی هم به قله رسیدی اشک تو چشمات پُر میشه
کوهنورد که باشی ، موقع برگشت از قله کوه خداحافظی میکنی
... و دلت میگیره نمیخوای برگردی
کوهنورد که باشی ، همه زندگیت توی کوله پشتیت جا میشه
کوهنورد که باشی وسایل و لباسای کوهنوردیتو از بقیه چیزا بیشتر دوست داری
کوهنورد که باشی کاری نداری که هوا سرده یا گرمه
یا بارونه و یا باده ، دلت که تنگ شد میزنی دل کوه
کوهنورد که باشی ، چادرتو از خونه خودتون بیشتر دوست داری ...
کوهنورد که باشی کاری نداری کی خورد و چی خورد و چقدر خورد
کی چاپید کی قاپید ، خودت لقمه میدی به اونی که دیگه شاید هرگز نبینیش ...
کوهنورد که باشی فقط مشغول جمع کردن پونه ای و به همین راضی هستی
کوهنورد که باشی مثل شقایق لطیف و مثل دماوند قوی هستی
ور در آخر ، کوهنورد که باشی کنار کوهنوردا حالت خوب خوبه